مدح امام صادق علیه السلام
در مطلع شعـر تو نچـرخـانده زبـان را لطف تو گرفت از من بیچـاره امان را شد دشمن تو مـعـتـرف انگـار خـداونـد در گوش تو گـفته همه اسرار جهان را بـا رایـحــۀ خـطّـۀ سـرسـبــز عـبــایـت کـوتـاه کـن از باغ دلـم؛ دست خزان را بـا امـر تـو هـر چـنـد در آتـش نـدویـدم هر چند فـدای تو نکردم سر و جان را هر چند مرید تو شدن شأن زُراره است ای کاش که این عاشق بی نام و نشان را بـگـذار که تا ظـل بـنـی سـاعـده یکـبـار من جای تو بر دوش کشم کیسۀ نان را ماندم که در خانه ات آن روز چرا سوخت آتـش کـه نـســوزانـد تـن خـادمـتـان را با لحن حجازی شبی از حضرت موعود خواهیم شنید از حرمت صوت اذان را |